اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ع َ لا ] (ع جرف جر) بر. (ناظم الاطباء). برای استعلا بکار رود. (از منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (مغنی اللبیب ). مانند« : و علیها و علی الفلک تحملون ». (قرآن 22/23). (منتهی الارب ). برای استعلا آید، خواه حقیقی باشد مانند «علی الفلک تحملون » وخواه معنوی باشد مانند «فضلنا بعضهم علی بعض ۞ ». (از مغنی اللبیب ) (از اقرب الموارد). بمعنای استعلا آید، خواه حقیقی باشد چون «حملته علی رأسی »، و خواه مجازی مانند «له علی ّ حق ». (از متن اللغة). || با. مع. برای مصاحبت آید. (از منتهی الارب ) (از مغنی اللبیب ) (از لسان العرب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). مانند : «... آتی المال علی حبّه ...» (قرآن 177/2). (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (متن اللغة). || از. عن . برای مجاوزت . (منتهی الارب ) (از مغنی اللبیب ) (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). مانند :
اًذا رضیت ْ علی ّ بنوقُشیر
لعمر اﷲ أعجنبی رضاها. تحیف عقیلی . (ازتاج العروس ) (از منتهی الارب ) (مغنی اللبیب ) (اقرب الموارد).
|| ازبرای . ل ِ. برای تعلیل . (منتهی الارب ) (از مغنی اللبیب ) (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). مانند : «... لتکبروا اﷲ علی ماهداکم ...». (قرآن 37/22). (منتهی الارب ) (مغنی اللبیب ) (تاج العروس ) (متن اللغة). || در. فی . برای ظرفیت . (منتهی الارب ) (از مغنی اللبیب ) (تاج العروس )(اقرب الموارد) (متن اللغة). مانند : «و دخل المدینة علی حین غفلة من أهلها...». (قرآن 15/28). (منتهی الارب ) (مغنی اللبیب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || از. مِن . (منتهی الارب ) (از مغنی اللبیب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). مانند : «الذین اًذا اکتالوا علی الناس یستوفون ». (قرآن 2/83). (منتهی الارب ) (مغنی اللبیب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). || به . ب ِ. با.(منتهی الارب ) (از مغنی اللبیب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). مانند : «حقیق علی ان لاأقول علی اﷲ اًلا الحق ...». (قرآن 105/7). (از منتهی الارب ) (مغنی اللبیب ) (تاج العروس ). و مانند: «ارکب علی اسم اﷲ»؛ أی باسم اﷲ. (مغنی اللبیب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). || برای استدراک آید.(از منتهی الارب ) (متن اللغة). ولی . بمعنای «لکن ». (از تاج العروس ). برای استدراک و اضراب آید. (از مغنی اللبیب ) (اقرب الموارد). مانند: «فلان جهنمی ، علی أنه لاییأس من رحمة اﷲ». (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (متن اللغة). || گاهی زائد آید بعوض چیزی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). مانند:
اًن الکریم و ۞ أبیک یعتمل
اًن لم یجد یوماً علی من یتّکل .
که بوده است ... من یتکل علیه ، و «علیه » حذف شده و «علی » پیش از «من » موصول بجای آن آمده است . (از منتهی الارب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). و گاهی زائد آید بی آنکه جانشین چیزی باشد. مانند: لاأحلف علی یمین ؛ أی یمیناً. (از تاج العروس ) (متن اللغة). || و گاهی اسم ، بمعنی «فوق » شمارند آنرا، یقال : أتیته من علی ؛ أی فَوق الدار. (منتهی الارب ). و حرف جر بر آن داخل شود. مانند غَدت مِن علیه بعدما تم ّ ظمؤها؛ أی غدت مِن فوقه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). و گاهی اسم آید بمعنی «فوق »، و آن در صورتی است که بعد از «مِن » واقع شود، مانند: «نزل مِن علی جَناح الهیکل ». (از اقرب الموارد). گاهی اسم آید، و در این صورت حتماً ظرف است ، مانند این بیت مزاحم عُقَیلی :
غدت ْ من علیه بعدما تم ّ ظمؤها
تَصل ّ وعن قیض ِ بزیزاء مَجهل
که بمعنای «عند» میباشد. (از لسان العرب ) (متن اللغة). || و گاه «اسم فعل » آید بمعنای گرفتن و ملازم بودن ، مانند «علیک زیداً و علیک بزید»؛ أی الزمه و خذه . (از منتهی الارب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). و هرچند اصل آن از ارتفاع و بلندی است ولی گاه بسبب کثرت استعمال بمعنای هَلم ّ (بیا، بیاور) بکار رود. (از منتهی الارب ) (تاج العروس ). مانند «علی ّ زیداً و علی ّ بزید»؛ یعنی زید را بمن بده یا او را برایم بیاور. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). الف «علی »، هرچند در اصل واو بوده است ، در هنگام اتصال به ضمایر، قلب به یاء شود،مانند: علیه و علیک و علینا. ولی بعضی از عرب ، الف آن را به حال خود باقی گذارند، مانند: «طاروا علاهن ّ فطر علاها»، أی علیهن و علیها. و این لهجه ٔ حارث بن کعب باشد. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). گاهی لام و الف آن حذف میشود و فقط عین باقی میماندو همچون «علی » مابعد خود را جر میدهد، مانند: عَلماءِ بنوفلان ؛ أی علی الماء. (از متن اللغة).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۵ ثانیه
علی دیلم در شاهنامه نام یکی از کاتبان شهر توس است که از متن شاهنامه رونوشت بر می‌داشت. او به همراه بودلف که راوی شاهنامه بود، ظاهراً از این کار خود مز...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
موجودی عجیب در رفسنجان که در دنیا نمونه آن کمیاب است و میتوانید ردپای آنرا در بافت ، بردسیر ، کرمان هم پیدا نمود .
علی سامی (زاده ۱۲۸۹ خورشیدی در شیراز - مرگ ۲۲ مرداد ۱۳۶۸) نویسنده، محقق و استاد دانشگاه، باستان‌شناس و رییس مؤسسه باستانشناسی تخت جمشید بود. مرمت آرام...
علی کوری .[ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زبرخان ، بخش قدمگاه شهرستان نیشابور. واقع در 15هزارگزی شمال قدمگاه . ودارای 256 تن سکنه . آب آن ...
علی کندی . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق ، بخش قره آغاج ، شهرستان مراغه . دارای 116 تن سکنه . آب آن از چشمه سارها تأمین م...
علی کندی . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه . این ده مشهور به علوکندی است . رجوع به علوکندی شود. (از فره...
علی کنی . [ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) ابن قربانعلی بن قاسم بن محمدعلی آملی کنی تهرانی . از فقهای بزرگ امامیه در نیمه ٔ دوم قرن سیزدهم بود. وی ...
علی کوچک . [ ع َ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) ابن بکتکین . ملقب به زین الدین . رجوع به زین الدین (علی کوچک ...) شود.
علی کولی . [ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بلوک شرقی ، بخش مرکزی شهرستان دزفول . دارای 100 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ دز تأمین میشو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.