علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی هروی موصلی ، ساکن حلب ، مکنی به ابوالحسن . رحالة و خطیب بودکه به علم سیما و چهره آشنایی داشت . اصل وی از هرات بود و در موصل متولد شد و در بسیاری از شهرها گردش کرد. و در دهه ٔ دوم رمضان سال 611 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1- الاشارات الی معرفة الزیارات من صحیح الروایات . 2- الخطب الهرویة. 3- منازل الارض ذات الطول و العرض . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 47 از کشف الظنون ص 96و 517 و سایر صفحات و هدیة العارفین ج 1 ص 705 و ایضاح المکنون ج 1 ص 278 و ج 2 ص 301 و وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 437 و شذرات الذهب ابن عماد ج 5 ص 49 و فهرست الخدیویة ج 5 ص 58 و الوافی صفدی ج 12 ص 13 و فهرس المؤلفین بالظاهریة). و نیز رجوع به ابوالحسن سیاح شود.
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۴.۱۱ ثانیه
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن هلال جزائری عراقی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به زین الدین . رجوع به علی جزائری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هلال کرکی . رجوع به علی کرکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هند قرشی ، مکنّی به ابوالحسن . از مشایخ طریقت به فارس در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری است . رجوع به اب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هندو. علی بن حسین بن هندو بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن هندو. رجوع به ابن هندو و به علی (ابن حسین ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هیثم کاتب ، مشهور به جونقا. رجوع به علی جونقا شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هیصم . علی بن عبداﷲبن محمدبن هیصم هروی ، مشهور به ابن هیصم . رجوع به علی هروی (ابن عبداﷲبن محمدبن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یاسین رفیش نجفی ، از آل عنوز. رجوع به علی رفیش شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یاسین طرابلسی ، ملقّب به نورالدین . رجوع به علی طرابلسی (ابن یاسین ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی ، مشهور به ابن فویره و مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علأالدین . فقیه حنفی بود و سالها امر قضا را به عهده دا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یحیی آیدینی رومی حنفی . رجوع به علی آیدینی شود.