علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن بکری ، مکنی به ابوالحسن . نام او رابصورت «علی بن عمربن احمدبن عبدالباقی بن بکری » نیز آورده اند. وی کتابدار کتابخانه ٔ نظامیه و از مردم باب الازج بود و در هجدهم رمضان سال 575 هَ . ق . درگذشت ودر «وردیه » دفن گردید. او نحو را نزد ابوالسعادات بن شجری و لغت را نزد ابومنصور جوالیقی فراگرفت . او راخطی نیکو بود و تعداد بسیاری از کتب را به خط خویش نگاشته است . (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 104).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۵ ثانیه
علی خازن . [ ع َ ی ِ زِ ] (اِخ ) ابن انجب بن عثمان بن عبداﷲبن عبیداﷲبن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی ، مشهور به ابن ساعی و ملقّب به تاج الدی...
علی حوفی . [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن سعیدبن یوسف حوفی مصری ،مکنّی به ابوالحسن . وی نحوی و ادیب و مفسر بود. و مردم بسیاری از و...
علی خراس . [ ع َ ی ِ خ َرْ را ] (اخ ) (ملا...) هروی . وی شاعر بود و قسمتی از اشعار او در تحفه ٔ سامی (ص 69) نقل شده است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ ...
علی خراط. [ ع َی ِ خ َرْ را ] (اِخ ) ابن عثمان خراط، ملقّب به علاءالدین . وی در سال 739 هَ . ق . در دمشق درگذشت . او را خطبه ها و مقاماتی است...
علی خلعی . [ ع َ ی ِ خ ِ ل َ ] (اِخ ) مکنّی به ابوالحسین . متوفی در حدود سال 600 هَ . ق . او راست : الفوائدالمنتقاة. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 76...
علی خلعی . [ ع َ ی ِ خ ِ ل َ ] (اِخ ) ابن حسن بن حسین بن محمد موصلی مصری شافعی خلعی ، مکنّی به ابوالحسن . فقیه و محدث . اصل او از موصل بود...
علی خزاز. [ ع َ ی ِ خ َزْ زا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان خزاز سوسی (شوشی )، مکنّی به ابوالعلاء. وی لغوی و از اهل شوش خوزستان بود و نزد ابوعبداﷲ ...
علی خزاز. [ ع َ ی ِ خ َزْ زا ] (اِخ ) ابن محمدبن علی خزاز رازی قمی ، مکنّی به ابوالقاسم . فقیه و اصولی و متکلم قرن چهارم هجری بود.او راست...
علی خضری . [ ع َ ی ِ خ ُ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن زهران بن علی رشیدی مصری شافعی ، مشهور به خضری . محدث بود (1124 - 1186 هَ . ق .). او راست : 1...
علی خطاط. [ ع َ ی ِ خ َطْ طا ] (اِخ ) (میر...) حسینی تبریزی خطاط، ملقّب به ظهیرالدین و قدوةالکتاب و مشهور به واضح . رجوع به علی تبریزی (حسی...