علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن بکری ، مکنی به ابوالحسن . نام او رابصورت «علی بن عمربن احمدبن عبدالباقی بن بکری » نیز آورده اند. وی کتابدار کتابخانه ٔ نظامیه و از مردم باب الازج بود و در هجدهم رمضان سال 575 هَ . ق . درگذشت ودر «وردیه » دفن گردید. او نحو را نزد ابوالسعادات بن شجری و لغت را نزد ابومنصور جوالیقی فراگرفت . او راخطی نیکو بود و تعداد بسیاری از کتب را به خط خویش نگاشته است . (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 104).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۷ ثانیه
علی جبعی . [ ع َ ی ِ ج َ ب َ ] (اِخ ) ابن علی بن حسین بن ابی الحسن موسوی عاملی جبعی بحرانی ، ملقّب به نورالدین . رجوع به علی موسوی شود.
علی جبعی . [ ع َ ی ِ ج َ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی ، مشهور به صغیر. رجوع به علی صغیر شود.
علی جبری . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) متوفی پس از سال 1074هَ . ق . او راست : المنهاج المحمدی فی الطریق الاحمدی . (از معجم المؤلفین بنقل از الکشاف...
علی جبری . [ ع َ ی ِ ج َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه وی رومی حنفی ، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده . رجوع به علی بلبل زاده ش...
علی جرمی . [ ع َ ی ِ ج َ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد طائی جرمی کوفی ، مشهور به طاهری و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طاهری شود.
علی جزار. [ ع َ ی ِ ج َزْ زا ] (اِخ ) ابن محمد جزار،ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . او راست : 1- تحصین المنازل من هول الزلازل ، که ...
علی جامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (حافظ...). رجوع به حافظعلی جامی و الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 221 و 753 شود.
علی جارم . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن صالح بن عبدالفتاح جارم . ادیب و شاعر و نویسنده و لغوی و نحوی و بیانی و داستانسرا و مطلع در امور تربیت و ...
علی جامع.[ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین .....
علی تمار. [ ع َ ی ِ ت َم ْ ما ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن شعیب بن مثیم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی می...