علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالعزیزبن عبدالحق بن خراسان ، مشهور به ابن خراسان . آخرین تن از امرای آل خراسان در تونس بود. وی در سال 553 هَ . ق . پس از درگذشت عمش عبداﷲبن عبدالعزیز به حکومت رسید ولی در سال 554 هَ . ق . بر اثر فشار عبدالمؤمن کومی ، ناچار شد که از تونس به مراکش رود، اما قبل از رسیدن به مراکش در سال 555 هَ .ق . درگذشت و بدین ترتیب حکومت آل خراسان نیز منقرض گشت . (از الاعلام زرکلی از الخلاصة النقیة ص 54 و البیان المغرب ج 1 ص 316 و دائرة المعارف الاسلامیة ج 8 ص 258).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۰ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یعقوب طرابزونی (علی رضا...). رجوع به علی رضا (ابن یعقوب ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یعیش . علی بن احمدبن عبدالرحمان بن احمدبن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن یعیش ....
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یقطین بن موسی کوفی بغدادی . رجوع به علی کوفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یقظان سبتی . رجوع به علی سبتی (ابن یقظان ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف ، مشهور به ابن بقّال و مکنّی به ابوالحسن . وی از اهالی بغداد و مدتها با مهلبی همراه بود. شاعری قوی بشمار می ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحدبن موسی بن احمدبن محمدبن اسحاق شیبانی قفطی ، مشهور به قاضی اکرم و مکنّی به ابوالحسن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد رومی حنفی فناری ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی فناری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی ، مشهور به غزولی . رجوع به علی غزولی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف (صلاح الدین ) ابن ایوب ایوبی ، مشهور به الملک الافضل نورالدین . رجوع به علی ایوبی (ابن صلاح الدین یوسف ...) ...
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن یوسف بن بالی بن محمدبن حمزه ٔ فناری . رجوع به علی فناری (این یوسف بن احمد رومی ...) شود.