علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمد ابیوردی  شیعی ، مکنی  به  ابوالحسن  و مشهور به  ابن  ابی قرة. متکلم  قرن  دهم  هجری . رجوع  به  علی  ابیوردی  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی گو. [ ع َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  آتش بیک ، بخش  سراسکند شهرستان  تبریز. دارای  163تن  سکنه . آب  آن  از رودخانه  تأمین  میشود. و محصول  آن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی سد. [ ع َ س َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  خدابنده لو، بخش  قروه ، شهرستان  سنندج . این  ده  مشهور به  علی  سرخ  است . رجوع  به  علی  سرخ  شود. (...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی سرد. [ ع َ س َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  خدابنده لو، بخش  قروه ، شهرستان  سنندج . واقع در 13هزارگزی  شمال  خاوری  گل تپه ، و 12هزارگزی  خاور ر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی شاه . [ ع َ ] (اِخ ) وی  از همراهان  امیر تیمور گورکانی  بود که  در جنگ  امیر تیمور با توقتمش خان  شرکت  داشت . برادر او محمد آزاد نیز در این  جنگ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی شاه . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  تکش  خوارزم شاهی . ملقب  به  تاج الدین . رجوع  به  علیشاه  خوارزمشاهی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی شاه . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسام الدین  اکبرآبادی  هندی . مشهور به  آرزو و ملقب  به  سراج الدین .شاعر ایرانی  متوطن  در هند. رجوع  به  علی  آرزو شود...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی شار. [ ع َ ] (اِخ ) دهی  است  جزء بخش  خرقان ، شهرستان  ساوه  واقع در 20هزارگزی  شمال  باختری  ساوه . و در سر راه  عمومی  خرقان  به زرند. ناحیه ای...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی  طه . [ ع َ طا ها ] (اِخ ) (علی  محمود...) وی  مهندس  و ادیب  و شاعر و نویسنده  بود، در سال  1320 هَ . ق . در منصورة متولد شد و از مدرسه ٔ هندسه ٔ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی صدر. [ ع َ ص َ ] (اِخ ) (خواجه ...) اصل  او از خوارزم  بود و در خراسان  میزیست . وقتی  محمد تیمور سلطان  بر خراسان  مسلط شد برخی  از متعصبان  اهل ...