علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن محمدبن غانیة، مشهور به ابن غانیة. وی امیر جزایر بالیار و نواحی آن در شرق اندلس بود. که در سال 579 هَ . ق . پس ازدرگذشت پدرش حکومت را به دست گرفت و از مشغولیت بنی عبدالمؤمن (موحدین ) در اندلس استفاده کرد و در سال 586 بر ساحل بجایة در الجزائر دست یافت و برخی از مخالفان موحدین به وی پیوستند و او را لقب «امیرالمسلمین » دادند. سپس در جنگی که بین او و یعقوب بن یوسف مؤمنی درگرفت وی شکست خورد و فرار کرد و در سال 585 در خیمه ٔ یک پیرزال عرب درگذشت . (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 68 از المعجب ص 270 و وصفة جزیرة الاندلس ص 189).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۱ ثانیه
نهر علی شیر. [ ن َ رِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ معمره ٔ بخش قصبه ٔ معمره ٔ شهرستان آبادان ، در 2 هزارگزی مشرق نهر قصر و 26 هزارگزی ...
ملک علی تپه . [ م َ ل ِ ع َ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتابای است که در بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع است 240 تن سکنه دارد. (از ...
معتمد علی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ و اعلام زرکلی ج 3 ص 910 شود.
معتمدعلی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ...) احمدبن متوکل علی اﷲ ملقب به المعتمد علی اﷲ مکنی به ابوالقاسم پانزدهمین خلیفه ٔ ع...
علی مهاشری . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن نقی بن احمدبن زین الدین بن ابراهیم بن صقرابن ابراهیم مهاشری مطیرفی أحسائی . رجوع به علی أحسائی شو...
علی مؤیدی . [ ع َ ی ِ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمدبن صلاح بن بدرالدین حسنی صنعانی مؤیدی . ملقب به جمال الدین . شاعر بود و در صنع...
علی مؤیدی . [ ع َ ی ِ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) ابن فضل مؤیدی طالقانی . رجوع به علی طالقانی شود.
علی نابلسی . [ ع َ ی ِ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم جعفری نابلسی حنبلی . مشهور به ابن عفیف . وی ادیب و فقیه بود. در سال 752 هَ . ق ....
علی میمندی . [ ع َ ی ِ م َ م َ ] (اِخ ) ابن احمد میمندی . مکنی به ابوالحسن . وی از اهالی میمند بود و آن قریه ای است به فارس ، نزدیک فیروزآب...
علی میمونی . [ ع َ ی ِ م َ مو ] (اِخ )ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . فقیه و اصولی قرن چهارم هَ . ق . بود ...