اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین محمودبن شمس الدین التمش به فتح ولایت میان دوآب مبادرت کرد همراه وی بود و پس از پایان جنگ و جدال ، ناصرالدین محمود ایالت کهتل را به برادر خود جلال الدین علی تفویض کرد، ولی جلال الدین علی بر اثر برخی توهمات از راه کوهستان بجانب لاهور فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 624).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۴ ثانیه
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمد شرنقاشی خطیب شافعی . رجوع به علی شرنقاشی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمد شیرازی عمری شافعی . رجوع به علی شیرازی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمد عسیلی مصری شافعی . ملقب به نورالدین . رجوع به علی عسیلی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمد عقینی انصاری تعزی یمنی شافعی . رجوع به علی عقینی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن محمود کرمانی شافعی . ملقب به ضیاءالدین . رجوع به علی کرمانی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن مراد عمری موصلی شافعی . ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالفضل . رجوع به علی عمری شود.
علی شافعی . [ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن مسلم بن محمدبن علی سلمی دمشقی شافعی خلوتی .مشهور به ابن سهروردی و مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال...
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن مصطفی دباغ حلبی شافعی . مشهور به میقاتی و مکنی به ابوالفتوح . رجوع به علی میقاتی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن مهدی بن علی بن مهدی کسروی اصفهانی بغدادی شافعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی کسروی شود.
علی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن ناصربن محمدبن احمد بلبیسی مکی شافعی حجازی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.