علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن الیاس (امیر...). در سال 322 هَ . ق . که معزالدوله به اشاره ٔ برادر بزرگتر خود عمادالدوله به قصد تسخیر کرمان روان شد، این علی بن الیاس (در روضةالصفا نام او محمد ذکر شده است ) حاکم کرمان بود و در آنجا متحصن شد و روزها لباس رزم میپوشید و به جنگ معزالدوله میرفت اما شبها وسایل پذیرائی و خوراک برای معزالدوله می فرستاد. و چون معزالدوله علت این تناقض را از وی پرسید، جواب گفت که روزها مطابق وظیفه ٔ خود با تو که دشمن ولایت من هستی میجنگم ولی شبهاوظیفه ٔ دیگر خود را نسبت به تو که در ولایت ما مهمان هستی انجام میدهم . معزالدوله ازین جواب منفعل گشت وموقتاً از تسخیر کرمان صرف نظر کرد، تا اینکه پس از علی پسرش الیسع به حکومت رسید و معزالدوله توانست کرمان را تصرف کند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 425).
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن حسین طریحی نجفی . رجوع به علی طریحی شود.
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َج َ ] (اِخ ) ابن خلیل بن ابراهیم بن محمدعلی رازی طهرانی نجفی . رجوع به علی تهرانی (ابن خلیل بن ...) شود.
علی نجفی . [ ع َی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن شاهمرادبن اسدبن جلال الدین بن حسن طباطبائی حسنی نجفی . رجوع به علی طباطبایی شود.
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن علی بن محمدبن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی . مشهور به نسابة و مکنی به ابوال...
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن احمدبن مظفر نجفی . وی فقیه و اصولی بود و در حدود سال 1316 هَ . ق . در نجف درگذشت د...
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن فتح اﷲ نهاوندی نجفی . رجوع به علی نهاوندی شود.
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رضوی تبریزی نجفی . مشهور به سیدعلی داماد. رجوع به علی داماد شود.
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدتقی بن محمدرضابن مهدی بحرالعلوم طباطبائی نجفی . رجوع به علی طباطبایی شود.
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین نجفی زینی . رجوع به علی زینی شود.
علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی نجفی . مشهور به حکیم . رجوع به علی حکیم شود.