 
        
            علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  امیةبن  خلف . از کفار قریش  بود که  در غزوه ٔ بدر، عبدالرحمان بن  عوف  وی  و پدرش  امیة را اسیر ساخت  و بلال  حبشی  که  در مکه  از آنها متضرر شده  بود انصار را تشویق به  قتل  آنان  کرد و بالاخره  هر دو با شمشیر حبیب بن  یصاف  انصاری  و حباب بن  منذر کشته  شدند. (از حبیب  السیر چ  خیام  ج 1 ص 340) (از امتاع  الاسماع  مقریزی  ج 1 ص 90).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  علی بن  عبداﷲبن  احمد قزوینی ، ملقّب  به  تاج الدین  و مکنّی  به  ابوتراب . رجوع  به  علی  قزوینی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  علی بن  محمدبن  یوسف بن  سلیمان بن  عمرازدی ، مشهور به  ابن  استجی . رجوع  به  علی  ازدی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  علی  تستری  بحرانی . رجوع  به  علی  بحرانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  علی  زیدی . رجوع  به  علی  زیدی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  علی  موسوی . رجوع  به  علی  موسوی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  علی  نطوبسی  قاهری  ازهری  ضریر مالکی ، مشهور به  سنهوری  و ملقّب  به  نورالدین  و مکنّی  به  ابوالحسن . رجوع  به  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  عمران  قرشی  مخزومی  شیعی  میمونی . مکنّی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  میمونی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  عمرو، مکنّی  به  ابوالحسن . از علمای  متقدم  قرن  پنجم  هجری ، یعنی  عصری  که  مافروخی در آن  میزیست . و نام  او در...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  عیاش  قیروانی  مالکی  عبیدلی . رجوع  به  علی  عبیدلی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲبن  مبارک  مرزوی ، مکنّی  به  ابوالحسن ، رجوع  به  علی  مرزوی  شود.