علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اوچ قرابهادر (شیخ ...). وی از امیرزادگان بود، و در ذی حجه ٔ سال 808 هَ. ق . امیر سیدخواجه ، با او و برادرانش و تیمور ملک دولدای هم پیمان شده میخواستند علیه میرزا شاهرخ قیام کنند، ولی میرزا شاهرخ بموقع ازین نقشه آگاه شده آنها را تنبیه کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 559).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۱ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نعمة. علی بن عبداﷲبن خلف بن محمدبن عبدالرحمان بن عبدالملک انصاری مالکی ، مشهور به ابن نعمة و مکنّی به ابوالحسن . ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نفیس ، علی بن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی ، مشهور به ابن نفیس و ملقّب به علاءالدین . رجوع به ابن نفیس و نیز ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نقاش . علی بن عیسی بن هبةاﷲ. مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به مهذب الدین و مشهور به ابن نقاش . طبیب قرن ششم هجری . ...
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن نقی بن احمدبن زین الدین بن ابراهیم بن صقربن ابراهیم مهاشری مطیرفی احسائی . رجوع به علی احسائی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نقی بن جوادبن مرتضی حسینی طباطبایی بروجردی . رجوع به علی طباطبایی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نوبخت . علی بن احمدبن نوبخت ، مکنّی به ابوالحسن . و مشهور به ابن نوبخت . رجوع به ابوالحسن (علی بن احمد...) و به ع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نوح بن محمدبن احمدبن نجاح ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن ثمامة. وی قاضی و از اهالی مخلاف سلیمانی ۞ بود و ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نوح حسینی واسطی بلکرامی هندی حنفی ، مشهور به غلام علی آزاد. رجوع به غلام علی آزاد شود.
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن نورالدین محمد غوریانی (حافظ...)،استاد و وزیر ابوتراب میرزا. رجوع به حافظعلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نیار اسدی ناصری ، ملقّب به شیخ الشیوخ صدرالدین . رجوع به علی اسدی (ابن نیار...) شود.