علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بلیق حاجب . وی در اوایل خلافت القاهر باﷲ عباسی منصب حجابت او را عهده دار بود، ولی پس از مدتی چون برخی از بزرگان که علی و پدرش بلیق بن مقلة نیز جزء آنان بودند، شروع به مخالفت با القاهر باﷲ کردند. القاهر نیز آنان را به قتل رساند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 296).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۲ ثانیه
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن حسین بن جعفربن محمد نیشابوری . مکنی به ابوالبرکات . وی شاعر و از فاضلان دولت سلطان محمودبن سبکتکی...
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن زکریا. مکنی به ابوالحسن . مورخ قرن نهم هَ . ق . او راست : تاریخ الرجال . (از معجم المؤلفین ).
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن سهل بن عباس بن سهل نیشابوری . مکنی به ابوالحسن . مفسر و مطلع در برخی از علوم دیگر. وی در ذی قعده ٔ...
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد نیشابوری . مشهور به ابن ابی الطیب و مکنی به ابوالحسن . مفسر و شاعر بود و در نیشابور متو...
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲ قهندزی نیشابوری ضریر. مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قهندزی شود.
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ )ابن محمدبن علی بن حسین بن عبدالصمد تمیمی نیشابوری سبزواری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی تمیمی شود...
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن قتیبه ٔ نیشابوری قتبی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قتیبی شود.
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد اسکافی نیشابوری . مکنی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم اسکافی شود.
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد نیشابوری . فقیه و محدث بود و در سال 1273 هَ . ق . در محمره (خرمشهر) درگذشت و در همانجا دفن شد. ...
علی نیشابوری . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمد نیشابوری . مشهور به خبازی و مکنی به ابوالحسین . رجوع به علی خبازی شود.