اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن تکین (امیر...). نام شاعری است ، و محمدبن عمر رادویانی در ترجمان البلاغه قطعاتی از وی نقل کرده است که از آن جمله قطعه ٔ ذیل در لغز فرزند می باشد:
پذیره م آمد آن دلربای بر در کاخ
سیاه خفتان ۞ پوشیده و کلاه بشاخ
به من به شرم نگه کرد و راه را برتافت
غزال هرگز بر یوز کی بود گستاخ
بگفتم او را ای بت متاب روی و مرو
که من به روی تو بینم همی جهان فراخ
وگر خوهی که بدانی مرا بچه از جای
برو بتازی بگریخت گیر با چخماخ .

(از ترجمان البلاغه ٔ رادیاونی ص 101).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۰ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد مناوی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالهمم . رجوع به علی مناوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد منجوزانی بلخی . رجوع به علی منجوزانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد میلی جمالی تونسی مالکی . رجوع به علی جمالی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نجری یمانی زیدی ، مشهور به ابن هطیل . رجوع به علی نجری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نجوی وزیر، مکنّی به ابوالمکارم . رجوع به علی نحوی (ابن محمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نسوی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی نسوی (ابن محمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن محمد نهاوندی نحوی . رجوع به علی نهاوندی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نیشابوری . رجوع به علی نیشابوری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد نیشابوری ، مشهور به خبازی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی خبازی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد وزان حلبی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی وزان شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.