اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن تکین (امیر...). نام شاعری است ، و محمدبن عمر رادویانی در ترجمان البلاغه قطعاتی از وی نقل کرده است که از آن جمله قطعه ٔ ذیل در لغز فرزند می باشد:
پذیره م آمد آن دلربای بر در کاخ
سیاه خفتان ۞ پوشیده و کلاه بشاخ
به من به شرم نگه کرد و راه را برتافت
غزال هرگز بر یوز کی بود گستاخ
بگفتم او را ای بت متاب روی و مرو
که من به روی تو بینم همی جهان فراخ
وگر خوهی که بدانی مرا بچه از جای
برو بتازی بگریخت گیر با چخماخ .

(از ترجمان البلاغه ٔ رادیاونی ص 101).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۸ ثانیه
علی علوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن سالم عیدروس علوی . رجوع به علی عیدروس شود.
علی علوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن أمین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی . رجوع به ...
علی علوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن علی بن محمدبن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی . مشهور به نسّابة و مکنی به ابو...
علی علوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد. ادیب مصری . رجوع به علوی حنفی شود.
علی علوی . [ ع َی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن حسین بن زیدبن علی بن حسین بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علوی علیهم الس...
علی علوی . [ ع َی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن علی بن عمر علوی طولقی جزایری حسنی خلوتی مالکی . رجوع به علی طولقی شود.
علی علوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد علوی . مشهور به صاحب الرنج . رجوع به صاحب الرنج شود.
علی علوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن محمدبن زید شهید علوی امامی حمانی . رجوع به علی حمانی (ابن محمدبن جعفر کوفی ...) ش...
علی علوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمد علوی عمری شجری . ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی ....
علی علوی . [ ع َ ی ِ ع َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمد خراسانی حسنی . مشهور به سائح علوی . رجوع به علی سائح شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.