علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن (یا حسین ) علوی بغدادی ،مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن أعلم . ریاضی دان و منجم مشهور قرن چهارم هجری . رجوع به ابن اعلم و علوی (علی بن حسن ...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 64 و ایضاح المکنون ج 1 ص 621 و اعیان الشیعة ج 41 ص 35 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 80 و هدیة العارفین ج 1 ص 682.
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۳ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن وهسودان بن جستان بن مرزبان بن جستان دیلمی جستانی . وی از سلاطین بنی جستان بود. که از سال 300 تا 304 هَ . ق . بر اص...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هارون (ملک خان ...) ملقّب به نصرةالدین ، ابن ارسلان خان سلطان ماوراءالنهر است که سوزنی او را مدح گفته است :تظلم ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن منجم . وی منجم و ادیب و شاعر و راویه و عروضی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هارون بن نصر فرمیسینی (کرمانشاهی ) نحوی ، مکنّی به ابوالحسن .
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هارون الرشید عباسی . وی یکی از فرزندان هارون الرشید و مادر او امةالعزیز بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 246).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هارون زنجانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی زنجانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هاشم بن علی رضوی موسوی بغدادی نجفی . رجوع به علی رضوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هاشم عراقی حسنی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به زین العابدین . رجوع به علی عراقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هباربن اسودبن مطلب بن اسدبن عبدالعزی قرشی اسدی . رجوع به علی اسدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن هبل . علی بن احمدبن علی بن عبدالمنعم ، مشهور به ابن هبل و به خلاطی و ملقّب به مهذب الدین و مکنّی به ابوالحسن . ...