علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن سعدبن علی بن یوسف الغنی باﷲبن محمدبن أحمر، مکنی به ابوالحسن و ملقب به الغالب باﷲ، نام او بصورت «علی بن سعدبن محمد...» و «علی بن نصربن سعدبن سلطان ابی عبداﷲ محمدبن سلطان ابی الحسن » نیز آمده است . وی از ملوک بنی الاحمر در اندلس بود. و پس از حوادث بسیاری توانست به سلطنت برسد، و با اسپانیا جنگهای بسیاری کرد که به صلح انجامید. او در بصره به مرضی شبیه صرع مبتلی گشت لذا از پادشاهی معزول شد و به شهر«منکب » منتقل گشت و در سال 890 هَ . ق . در آنجا درگذشت . (از اعلام زرکلی از نفح الطیب ج 2 ص 1260 و بدائع الزهور ج 2 ص 230 و اخبارالعصر فی انقضاء دولة بنی نصر، که در انتهای کتاب «آخر بنی سراج » چاپ شده است ).
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۴ ثانیه
شاهزاده علی اکبر. [ دَ / دِ ع َ اَ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان شهرضا. دارای 1028 تن سکنه . آب از قنات . محصول آن غ...
شاه سید علی اکبر. [ س ِی ْ ی ِ ع َ اَ ب َ ] (اِخ ) نام محلی است در نزدیکی شهر اسپاهان و دارای معدن زغال سنگ است . (یادداشت مؤلف ).
چشمه علی باورصاد. [ چ َ م َ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 3 هزارگزی باختر مسجدسلیمان ، کنار را...
دَبیت پارچهای نخی، کلفت و محکم و بادوام و نسبتاً ضخیم است که بیشتر برای آستر لباس و رویهٔ لحاف و در ایران همچنین برای شلوارهای بختیاری استفاده میشو...
امیرعلی حاجیزاده (۹ اسفند ۱۳۴۰ — ۲۳ خرداد ۱۴۰۴) سرتیپ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که از سال ۱۳۸۸ تا زمان کشته شدنش در حمله اسرائیل بهعنوان فرمان...
والعهدةعلی الراوی . [ وَل ْ ع ُ دَ ت ُ ع َ لَرْ را ] (ع جمله ٔ اسمیه ) به گردن گوینده . بر عهده ٔ روایت کننده : حکایات و اخبار هر قوم از کتب م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
علی آباد مزرعه ٔ نو. [ ع َ دِ م َ رَ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری کاش...
علی آباد مشیرالدوله . [ ع َ دِ م ُ رِدْ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان فشافویه ٔ بخش ری شهرستان تهران واقع در 42 هزارگزی جنوب باختری شهرر...
علی اختلاف الاقوال . [ ع َ لا اِت ِ فِل ْ اَق ْ ] (ع ق مرکب ) بنابر گفته های مختلف . برحسب گفتارهای گوناگون . بر معنای گفته های گوناگون .