اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن وزیر جَرَوی ، مشهور به ابن جروی . از فرماندهان شجاع مصری است . پدرش بر مطلب بن عبداﷲ و سری بن حکیم ، دو والی مصر شورش کرد و چون در سال 205 هَ . ق . در هنگام محاصره ٔ اسکندریه درگذشت ، علی بن جروی به جای او محاصره را ادامه داد و با عبیداﷲبن سری که اونیز پس از مرگ پدرش مقاومت می کرد، چند بار جنگید و سرانجام با هم صلح کردند. و علی بن جروی از جانب مأمون ، خلیفه ٔ عباسی حاکم بر تنیس و حوف شرقی گردید. بعداً بر اثر اختلافی که با ابن السری پیدا کرد به اشاره ٔ مأمون به بغداد رفت . و افشین دیگر بار او را به مصر فرستاد تا اموالی که نزد او بود به وی دهد. اما ابن جروی از پرداخت اموال خودداری کرد و افشین در سال 215 هَ . ق . او را به قتل رساند. (از اعلام زرکلی بنقل از خطط مقریزی ج 1 ص 179) (الولاة و القضاة ص 169).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۶ ثانیه
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رامشی بخاری ضریر، ملقّب به حمیدالدین . رجوع به علی رامشی شود.
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن مرادبن علی بخاری الاصل دمشقی حنفی نقشبندی ، مشهور به مرادی . رجوع به علی مرادی شود.
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن محمد بخاری ، ملقّب به علأالدین . او راست : نزهةالنظر فی الفرق بین الانشاء و الخبر، که در سال 823 هَ ....
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) ابن هبةاﷲ بخاری ، ملقّب به جلال الدین . وی از وزرای الناصرلدین اﷲ بود. (از دستورالوزراء خوندمیر ص 95).
علی بخاری . [ ع َی ِ ب ُ ] (اِخ ) رامتینی . رجوع به علی رامتینی شود.
علی بخاری . [ ع َ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) غجدوانی (علی خواجه ...). حاکم شهر «جند» در روزگار مغول . رجوع به علی خواجه غجدوانی شود.
علی بافقی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن شاه محمود بافقی . فقیه قرن یازدهم هجری بود. او راست : مجمعالمسائل در فقه . (از معجم المؤلفین بنقل از فوائ...
علی بادسی . [ ع َ ی ِ دِ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی زکریا یحیی وطاسی بادسی ،مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابوحسون . از ملوک بنی وطاس در فاس (ک...
علی بارانی . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران ، شهرستان شاه آباد ۞ واقع در 24 هزارگزی شمال باختری گهواره و یک هزار و پانصدگزی با نهر. ن...
علی بارقی . [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بارقی . تابعی بود. (از منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.