علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عیسی بن ماهان . از سرداران و امرای بزرگ عهد عباسیان و از ولاة خراسان است . وی در سال 180 هَ . ق . از جانب هارون الرشید خلیفه ٔ عباسی به حکومت خراسان منصوب گشت . و به خراسان رفت و طاهربن حسین مشهور به ذوالیمینین را از جانب خود به فوشنج فرستاد. در سال 191 هَ . ق . هارون الرشید، علی بن عیسی را به سبب ارتکاب ظلم از حکومت خراسان عزل کرد و هرثمةبن اعین را به جای او فرستاد. هرثمةنیز علی بن عیسی را دستگیر کرد و با بندی گران به جانب بغداد روانه ساخت . چندی بعد وقتی امین به خلافت رسید علی بن عیسی از جمله کسانی بود که به همراهی فضل بن سهل ذوالریاستین امین را تشویق به خلع مأمون از ولایت عهدی کردند. در سال 195 هَ . ق . علی بن عیسی به فرماندهی شصت هزار سوار از جانب امین به جنگ مأمون روانه گشت . زبیده مادر امین ، علی بن عیسی را سفارش کرد که مأمون مانند فرزند من و مورد علاقه ٔ من است لذا وقتی او را دستگیر ساختی با او به ملاطفت رفتار کن و دست بند سیمین بر دستهای او زن . علی نیز با اعتماد کامل به پیروزی خود به جانب خراسان روان گشت و با سپاه چند هزارنفری طاهربن حسین بن مصعب خزاعی مشهور به ذوالیمینین ، که از جانب مأمون مأمور جنگ با علی شده بود، برخورد کرد و در جنگی که بین دو سپاه روی داد، علی بن عیسی کشته شد و طاهر پس از چندی توانست بغداد را تسخیر و امین را دستگیر کند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 230 و 244 تا 249). و نیز رجوع به الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 133، النجوم الزاهرة ج 2 ص 149، البدایة و النهایة ج 10 ص 226 و کامل التواریخ ابن اثیر ج 6 ص 79 شود.
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۲ ثانیه
علی نخعی . [ ع َ ی ِ ن َ خ َ ] (اِخ ) ابن حکم بن زبیر نخعی انباری ضریر. مکنی به ابوالحسن . از مؤلفان اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هَ . ...
علی نخلی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن علی جلاد راکبی نخلی حنفی . رجوع به علی جلاد شود.
علی نوری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی . مفسر و متکلم و حکیم متوفی در سال 1246هَ . ق . او راست : 1- تفسیر سورةال...
علی نوری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیم نوری . مکنی و مشهور به ابوالحسن سفاقسی . قاری و محدث و متکلم بود و در سال 1040 هَ . ق . در سف...
علی نوری . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) مازندرانی اصفهانی . وی حکیم بود و در اصفهان می زیست و در سال 1247 هَ . ق . درگذشت و جسد او به نجف اشرف حمل گ...
علی نهدی . [ ع َ ی ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن علی بن جعفر نهدی حمیری . فاضل قرن چهارم هَ . ق . او راست : المأثور من العمل فی الشهور. (...
علی نقشی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) قریمی آق کرمانی . ملقب به نقشی . رجوع به علی قریمی شود.
علی نقوی . [ ع َ ی ِ ن َ ق َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن دلدارعلی نقوی نصیرآبادی . ملقب به تاج العلماء. از فقیهان امامیه و از اهالی لکهنوء در...
علی نعمی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن محمدبن عیسی نعمی حسنی یمنی . عالم و شاعر متولد در سال 984...
علی نفری . [ ع َ ی ِ ن ِ ](اِخ ) ابن عیسی بن سلیمان بن محمدبن سلیمان بن ابان نفری سکری . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی سکری شود.