علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن فخرالدوله ، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به مجیرالدوله . وی بعد از درگذشت برادرش عمیدالدوله در زندان خلیفه ٔ عباسی ، دیرزمانی محبوس بود تا در رمضان سال 499 هَ .ق . مورد لطف خلیفه المستظهر باﷲ شد و وی را به منصب وزارت رسانید و در حدود نه سال در این مقام بود تا در صفر سال 508 هَ . ق . درگذشت ، و هبةاﷲ محمدبن علی مشهور به ابن مطلب عهده دار امر وزارت گردید. (از دستورالوزراء خوندمیر ص 91). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 317 و آثارالوزراء عقیلی چ دانشگاه ص 142 شود.
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۳ ثانیه
علی کرمانی . [ ع َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی کرمانی . صوفی متوفی در حدود سال 470 هَ . ق . او راست : سراج الشریعة و منهاج الحقیقة. (از ...
علی کرمانی . [ ع َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ابن محمود کرمانی شافعی . ملقب به ضیاءالدین . وی در سال 830 هَ . ق . در قید حیات بود و در آن وقت سنش بیش...
علی کشمیری . [ ع َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ابن صفدربن صالح رضوی قمی کشمیری . رجوع به علی رضوی شود.
علی کفراوی . [ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن ابراهیم بن علی بن یوسف سبتی عاملی کفراوی . رجوع به علی سبتی شود.
علی کفراوی . [ ع َ ی ِ ک َ ] (اِخ ) عاصی عاملی کفراوی . متوفی در حدود سال 1300 هَ . ق . در نجف .او راست : حاشیه ای بر معالم . (از معجم المؤلفی...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آشونیک āŝunik (پیشوند سنسکریت آ و واژه ی پهلوی شونیک)،***فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به طور کلی، مطلقا (فرهنگ بزرگ سخن) همتای پارسی این ترکیب عربی، اینهاست: اجاشا ájāŝā (خراسانی) آزپرم āzparam (سغدی: آذپرم āżparam)***فانکو آدینات 09163...
لازربن علی . [ زِع َ ] (اِخ ) دُن . نام مردی از اهالی طلیطله در قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی . (الحلل السندسیة ج 2 ص 384).