علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن فرامرزبن علاءالدوله ابوجعفر محمدبن دشمن زیاربن کاکویه ، مکنّی به ابومنصور. از دیالمه ٔ کاکویه بود که در کردستان از سال 398 تا 488 هَ . ق . حکومت می کردند. وی در سال 488 هَ . ق . در جنگی که بین او و تتش با مجدالملک در دشت ماوه رخ داد، کشته شد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 130) (مجمل التواریخ و القصص ص 409) (معجم الانساب و القبائل زامباور ص 328).
واژه های همانند
۵,۷۹۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن نصربن منصوربن بسام عبرتائی بغدادی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن بسام . وی شاعر بود و در سال 230 هَ ....
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ولید، ملقّب به والدالجمیع. رجوع به علی والدالجمیع شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن وهب مسعری . رجوع به علی مسعری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن هلال جزائری عراقی شیعی ، مشهور به ابن هلال . رجوع به علی جزائری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی بن احمدبن عمادالدین قادری حموی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی حموی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی درینی انباری ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ثقةالدولة. رجوع به علی انباری (ابن محمدبن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی سلامه ٔ صنعانی . رجوع به علی سلامة شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یحیی سلمی سمیساطی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی سمیساطی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف بن مسعود قیسی قرطبی شاعر، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن خروف و ملقّب به نظام الدین . وی از اهالی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف خروفه ٔ اندلسی رندی نحوی . رجوع به علی اشبیلی (ابن محمدبن علی بن محمدبن ... مشهور به ابن خروف ) شود...