 
        
            علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن  قراعثمان  (امیر...). وی  از بزرگانی  است که  در اردوی  امیر قرایوسف  مقید بود. و وقتی  که  امیرقرایوسف  در هفتم  ذیقعده ٔ سال  823 هَ . ق . درگذشت  و میرزا بایسنقر به  دارالملک  تبریز رسید، این  امیرعلی بیک بن  امیر قراعثمان  مورد عفو و مرحمت  میرزا بایسنقر قرار گرفت . (از حبیب  السیر چ  خیام  ج 3 ص 608 و 610).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۳.۶۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن  حسن بن  أذین . نام  محدثی  است . (از منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  اسماعیل بن  احمدبن  جعفربن  محمدبن  صالح بن  حسان بن  حصن  عبدری ، مشهور به  ابن مقلة و مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  ب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  ایوب . وی  زعیم  قوم  رامانیان  بود و ذکر او در فارسنامه ٔ ابن  بلخی  چنین  آمده  است : «رامانیان ، این  قوم  قبیله ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  بَل ّ بغدادی . محدث  است . (از منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  بویه  دیلمی ، ملقب  به  فخرالدوله . رجوع  به  فخرالدوله ٔ دیلمی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  حبیب  صقلی ، مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  صقلی  (ابن  حسن بن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  حسول ، مکنی  به  ابوالقاسم . رقعه ای  از وی  که  به  صاحب بن  عباد نوشته ، در معجم الادباء نقل  شده  است . رجوع  به ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  حسین بن  محمد موصلی  مصری  شافعی  خلعی ، مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  خلعی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  خاطر جزیری  مالکی . رجوع  به  علی  جزیری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  صالح  نجار طائفی . رجوع  به  علی  نجار شود.