علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون . مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به معتضد بود و او را «سعید» نیز می گفتند. وی قائم مقام برادر خود ابومحمد رشیدبن مأمون (سلطان مراکش متوفی در سال 640 هَ . ق .) بود و در سال 646 هَ . ق . وقتی که یکی از قلاع حدود قهستان رامحاصره می کرد به ضرب تیغ یکی از امرا کشته شد و برادرزاده اش ، ابوحفص عمربن ابی ابراهیم ، ملقّب به مرتضی به سلطنت نشست . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 584).
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد ویشجردی ، ملقّب به جاسوس الفلک . رجوع به علی ویشجردی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد هروی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی هروی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد همدانی (علی اکبر...)، ملقّب به صدرالاسلام . رجوع به علی اکبر همدانی شود.
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن محمد یمنی بکری . رجوع به علی بکری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن ابی بکر حموی مصری حنبلی ، مشهور به ابن مغلی و ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی حموی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن حسن بن نبهان یشکری ربعی . رجوع به علی یشکری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن حسن حمصی رازی شیعی ، ملقّب به جمال الدین . رجوع به علی حمصی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن علی آغا مصری (علی بهجت ...). رجوع به علی بهجت شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن علی نجیب رودباری . رجوع به علی رودباری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمودبن محمدبن عمربن ایوب ، ملقّب به نورالدین . از امرای ایوبی . رجوع به علی ایوبی (ابن محمود مظفربن محمد...) شو...