 
        
            علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  مأمون . مکنّی  به  ابوالحسن  و ملقّب  به  معتضد بود و او را «سعید» نیز می گفتند. وی  قائم مقام  برادر خود ابومحمد رشیدبن  مأمون  (سلطان  مراکش  متوفی  در سال  640 هَ . ق .) بود و در سال  646 هَ . ق . وقتی  که  یکی  از قلاع  حدود قهستان  رامحاصره  می کرد به  ضرب  تیغ یکی  از امرا کشته  شد و برادرزاده اش ، ابوحفص  عمربن  ابی ابراهیم ، ملقّب  به  مرتضی  به  سلطنت  نشست . (از حبیب السیر چ  خیام  ج 2 ص 584).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۳.۲۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  امیةبن  خلف . از کفار قریش  بود که  در غزوه ٔ بدر، عبدالرحمان بن  عوف  وی  و پدرش  امیة را اسیر ساخت  و بلال  حبشی  که  در م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  أنجب بن  عثمان بن  عبداﷲبن  عبدالرحیم  بغدادی  خازن  شافعی ، مشهور به  ابن  ساعی  و مکنی  به  ابوطالب  و ملقب  به  تاج الدی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  انجب  ابی المکارم  المفضل بن  ابی الحسن  علی بن  ابی الغیث  مفرج بن  حاتم بن  حسن بن  جعفربن  ابراهیم بن  حسن  لخمی  مقدسی  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  اندلسی ، علی بن  حمدون بن  سماک بن  مسعودبن  منصور جذامی ، مشهور به  ابن  اندلسی . رجوع  به  علی  جذامی  (ابن  حمدون بن  سما...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  اوچ قرابهادر (شیخ ...). وی  از امیرزادگان  بود، و در ذی حجه ٔ سال  808 هَ. ق . امیر سیدخواجه ، با او و برادرانش  و تیمور ملک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  اویس  ایلکانی  (شاهزاده  شیخ ...). رجوع  به  علی بن  سلطان  اویس  ایلکانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  اَیدُغدی . فقیه  حنبلی ، اهل دمشق  و ترکی الاصل . او را فرهنگی  است  در شرح  حال  شیوخ خود. (از معجم  المؤلفین  ج 7 ص 42 از...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن  ایدمربن  علی  جلدکی ، ملقب  به  عزیزالدین . رجوع  به  علی  جلدکی  (ابن  محمدبن  ایدمر...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ایرنجین  (امیر شیخ ...). پدر او امیر ایرنجین ، پدر یکی  از زنان  سلطان  ابوسعید بهادرخان  بود، و چون  با ابوسعید از در مخالف...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ایل ارسلان  قریب ، معروف  به  حاجب  بزرگ . از بزرگان  امرای  سلطان  محمود غزنوی . رجوع  به  حاجب  (علی بن  قریب ...) شود.