 
        
            علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  مأمون بن محمد. وی  از ملوک  سلسله ٔ دوم  خوارزمشاهان  بود و پس  از اینکه  پدرش  مأمون بن  محمد بر دست  غلامان  خویش  در ضیافت  صاحب جیش  خود کشته  شد او بجای  پدر نشست  و لشکر بر او بیعت  کردند و حکم  او در ولایت  جرجانیه  و خوارزم  نفاذ یافت . وی  نیز مانند سایر ملوک  این  سلسله ، شخصی  فضل دوست  و ادب پرور بود. چنانکه  شیخ الرئیس  ابوعلی  سینا در سن  بیست  و دوسالگی  بر اثر پریشانی  احوال  دولت  سامانی  نزد این  علی بن  مأمون  به  خوارزم  شد و او وظیفه ای  کافی  جهت  وی  تعیین  کرد. (از حبیب السیر چ  خیام  ج 2 ص 444). و نیز رجوع  به  جامعالتواریخ  خواجه  رشیدالدین  همدانی  (بخش  سامانیان  و غزنویان ) چ  دبیرسیاقی  شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ثابت  شاعر. وی  از رؤسای  متکلمین  زنادقه  (مانویه ) بود که  خود را مسلمان  می نموده است . (از الفهرست  ابن الندیم ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ثردة، علی بن  ابراهیم بن  علی بن  معتوق  واسطی ، مشهور به  ابن ثردة. رجوع  به  علی  واسطی  (ابن  ابراهیم بن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ثروان بن  حسن  کندی ، مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  کندی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  ثمال  خفاجی ، امیر بنی خفاجة. رجوع  به  علی  خفاجی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  تُمامة علی بن  نوح بن  محمدبن  احمدبن  ثمامة. رجوع  به  علی بن  نوح بن  محمدبن  ... شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جابربن  عامر مالکی  وفائی . رجوع  به  علی  وفائی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  جاراﷲبن  محمدبن  ابی الیمن بن  ابی بکربن  علی بن  محمدبن  محمدبن  حسین بن  احمد قرشی  مخزومی  حنفی ، مشهور به  ابن  ظهیرة. ر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن  جاسم بن  محمد اسدی  حلی . رجوع  به  علی  اسدی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  جباب ، علی بن  محمدبن  سلیمان بن  علی بن  سلیمان بن  حسن  انصاری  غرناطی ، مشهور به  ابن  جباب  و مکنی  به  ابوالحسن . رجوع ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  جبارة، علی بن  اسماعیل بن  ابراهیم بن  جباره ٔ کندی  محلی  سخاوی  مالکی ، ملقب  به  شرف الدین  و مکنی  به  ابوالحسن  و مشهور...