علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ، مکنّی به ابوعبداﷲ و مشهور به ابن باکو، از عرفای نیمه ٔ اول قرن پنجم هجری و معاصر القادر و القائم عباسی بود. وی از اهالی شیراز است سپس به نیشابور رفته و با امام قشیری و شیخ ابوسعید ابوالخیر و دیگر متصوفه ٔ بزرگ ملاقات کرد و او را با آنها داستانهای بسیاری است که تفصیل آن در نامه ٔ دانشوران مذکور است . وی در اواخر عمر به شیراز بازگشت و در کوهی از نواحی شیراز انزوا اختیار کرد و در سال 442 هَ. ق . درگذشت . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 70 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن احمد بغدادی مالکی ، مشهور به ابن قصار و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قصار (ابن احمد بغدادی ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن ادریس ثانی (یا علی ثانی ). هفتمین تن از ادارسه ٔ مراکش بود که پس از یحیی بن یحیی به سلطنت رسید. وی در سال...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن جعفربن عبداﷲبن کثیر کثیری . سلطان شبام در حضرموت . رجوع به علی کثیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن خلیل بن علی اسفیذاری ، مکنّی به ابوعاصم و ملقّب به فخرالدین . رجوع به علی اسفیذاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن علی بن ابی طالب . از محدثان بود. (منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن علی بن حسام الدین ابوصیری حنفی شاذلی ، مشهور به ابن بتنونی . رجوع به علی بتنونی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن علی کاتبی قزوینی ، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن . حکیم و منطقی قرن هفتم هجری . وی در ماه رجب ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن قزل بن جلدک ترکمانی ، مشهور به مشد و ملقّب به سیف الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مشد شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن حسن حربی بغدادی شافعی ، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن فارس انباری ، مشهور به ابن حداد و ملقّب به قوام الدین و مکنّی به ابوالفرج . رجوع به علی انباری شو...