علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن جهیر، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به زعیم الدین یا زعیم الرؤساء و مشهور به ابن جهیر. وی در عهد القائم باﷲ عباسی نیز پس از المتقدی باﷲ عهده دار کتابت دیوان زمام بود. و دو بار وزارت المستظهر را نیز به عهده گرفت که مجموعاً در حدود ده سال بطول انجامید. و سرانجام در سال 508 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی بنقل از مرآةالزمان ج 8 ص 55 و النجوم الزاهرة ج 5 ص 186).
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۷ ثانیه
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن نصر اسفرایینی مکی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی اسفرایینی شود.
علی مکی . [ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی . مشهور به غزولی . رجوع به علی غزولی شود.
علی منق . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن لالی بالی رومی حنفی . مشهور به منق و ملقب به علاءالدین . وی ادیب وبیانی و مورخ و فقیه و اصل او از شهر...
قریه علی .[ ق َرْ ی ِ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 8500 گزی باختر راور کنار راه فرعی راور به یزد. موقع ...
میل علی . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علیشروان بخش بدره ٔ شهرستان ایلام ، واقع در 75هزارگزی خاوری ایلام با 100 تن سکنه . آب آن از رو...
مست علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 38هزارگزی جنوب شرقی کرمانشاه و 3هزارگزی سرج...
مست علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . 176 تن سکنه دارد. واقع در 35هزارگزی شرق کدکن و سر ر...
مسجد علی . [ م َ ج ِ دِ ع َ ] (اِخ ) از بناهای سلطان سنجر در اصفهان . رجوع به اصفهان شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ali در سنسکریت به این واتاها آمده است: 1ـ نیش دار، زنبور، زنبور عسل 2ـ کژدم، عقرب 3ـ کلاغ 4ـ فاخته ی هندی 5ـ نوشیدنی الکل دار 6ـ دشمن.