اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن عبدالملک بن سعید عنسی اندلسی غرناطی مغربی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید. او را علاوه بر کتابهائی که در «ابن سعید» آورده شده است ، تألیفات ذیل می باشد:1 - ریحانةالادب . 2 - الشهب الثاقبة فی الانصاف بین المشارقة و المغاربة. 3 - لذة الاحلام فی تاریخ امم الاعجام ، در حدود دو جلد. 4 - نتائج القرائح فی مختار المرائی و المدائح . او را دیوان شعری نیز می باشد. رجوع به ابن سعید و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 249. الوافی صفدی ج 12 ص 216. معجم الادباء یاقوت ج 8 ص 5. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 89. بغیةالوعاة سیوطی ص 357. الدیباج ابن فرحون ص 208. حسن المحاضره ٔ سیوطی ج 1 ص 320. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 279 و سایر صفحات . تاریخ علماء بغداد ابن رافع. ص 145. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 485 و ج 2 ص 60 و سایر صفحات . هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 714. فهرس المخطوطات المصوره ٔ لطفی عبدالبدیع ج 2 ص 142. فهرس المخطوطات المصوره ٔ سید ج 2 ص 72.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۶ ثانیه
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن نصر اسفرایینی مکی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی اسفرایینی شود.
علی مکی . [ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی . مشهور به غزولی . رجوع به علی غزولی شود.
علی منق . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن لالی بالی رومی حنفی . مشهور به منق و ملقب به علاءالدین . وی ادیب وبیانی و مورخ و فقیه و اصل او از شهر...
قریه علی .[ ق َرْ ی ِ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان واقع در 8500 گزی باختر راور کنار راه فرعی راور به یزد. موقع ...
میل علی . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علیشروان بخش بدره ٔ شهرستان ایلام ، واقع در 75هزارگزی خاوری ایلام با 100 تن سکنه . آب آن از رو...
مست علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عثمانوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 38هزارگزی جنوب شرقی کرمانشاه و 3هزارگزی سرج...
مست علی . [ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . 176 تن سکنه دارد. واقع در 35هزارگزی شرق کدکن و سر ر...
مسجد علی . [ م َ ج ِ دِ ع َ ] (اِخ ) از بناهای سلطان سنجر در اصفهان . رجوع به اصفهان شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ali در سنسکریت به این واتاها آمده است: 1ـ نیش دار، زنبور، زنبور عسل 2ـ کژدم، عقرب 3ـ کلاغ 4ـ فاخته ی هندی 5ـ نوشیدنی الکل دار 6ـ دشمن.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.