 
        
            علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  هارون  (ملک خان ...) ملقّب  به  نصرةالدین ، ابن  ارسلان خان  سلطان  ماوراءالنهر است  که  سوزنی  او را مدح  گفته  است :
تظلم  کنم  تا ستم  باز دارد
ملک خان  عادل  علی بن  هارون 
اجل  نصرةالدین  که  هست  از بزرگی 
به  دانائی  و داد هارون  و مأمون 
جگرگوشه ٔ ارسلان خان  غازی 
دل  و پشت  خاقان  منصور میمون .
رجوع  به  دیوان  سوزنی  ص  296 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن  احمدبن  علی  جندی  یمنی . رجوع  به  علی  جندی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  علی  شریشی ، مشهور به  ابن لبال  و مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  شریشی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن  علی  عرشانی  یمنی . رجوع  به  علی  عرشانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  علی  کزبری ، ملقب  به  علأالدین  و مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  کزبری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  عمربن  محمدبن  احمد بوشی  انصاری ، ملقب  به  نورالدین  و مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  بوشی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  فضل  أربکی . رجوع  به  علی  أربکی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  قاسم بن  محمد حسنی  یمنی ، مشهور به  داعی . رجوع  به  داعی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  قاسم بن  موسی ، مشهور به  مصباح  زرویلی . رجوع  به  علی  زرویلی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  محمدبن  ابراهیم  حسینی  مشهدی  أحسائی ، ملقب  به  جمال الدین . رجوع  به  علی  أحسائی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  محمدبن  ابراهیم  عزیزی  بولاقی شافعی ، ملقب  به  نورالدین . رجوع  به  علی  عزیزی  شود.