علی 
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽLY 
    
							
    
								
        علی . [ ع َ ] (اِخ ) رشیدالدین . وی  از امرای بزرگ  دربار سلطان  شمس الدین  التمش  بود. وقتی  در روز سه  شنبه  بیست وششم  صفر سال  630 هَ . ق . سپاه  سلطان  شمس الدین  پس  از یازده  ماه  محاصره ٔ قلعه ٔ کوالیار واقع در هندوستان ، توانست  آن  را بگشاید و کوتوال  آن  قلعه  فرار کرد، رشیدالدین  علی  از جانب  سلطان  به  حکومت  آن  سرزمین  منصوب  گشت . (از حبیب السیر چ  خیام  ج 2 ص 618).
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵,۷۹۴ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  حسن  یمانی ، مشهور به  ابن  علیف . وی  شاعر بود و در سال  855 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان  شعری  است . (از معجم  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  حسین بن  احمدبن  حسین بن  محمویه  یزدی  شافعی ، مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  یزدی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  حسین  حسینی  علوی  آملی ، ملقب  به  ممتازالعلماء و مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  علی  آملی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  حسین  قطیفی . رجوع  به  علی  قطیفی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  حمدون  اندلسی  حمیری ، مکنی  به  ابوالحسن  و ملقب  به  نورالدین . نحوی  ولغوی  قرن  هفتم  هجری . رجوع  به  ابوالحسن ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  حِنّی . محدث  است . (منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  خاتون  عاملی . فقیه  و ادیب  قرن  دهم  هجری . رجوع  به  علی  عاملی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  خلف بن  محمد باذش  انصاری  غرناطی ، مشهور به  ابن  باذش  و مکنی  به  ابوالحسن . رجوع  به  ابن  باذش  و غرناطی  و علی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  زکریا، مشهور به  ابن  زکرون  و مکنی  به  ابوالحسن . فقیه  و عالم  علم  فرائض  و محدث  و صوفی  از اهل  طرابلس  بود که...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن  احمدبن  زین الدین  بحری  (علی  تقی ...). رجوع  به  علی  بحری  شود.