اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علیا

نویسه گردانی: ʽLYA
علیا. [ ] (اِخ ) نام عورتی که پس از «هوشی »هفت سال بر بنی اسرائیل سلطنت کرد و بعضی از ملک زادگان را به قتل رساند. (از حبیب السیر چ تهران ص 46).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
چهارباغ امین آباد علیا. [ چ َ غ ِ اَ دِ ع ُ ] (اِخ ) از بناهای عبداﷲخان امین الدوله . رجوع شود به چارباغ امین آباد علیا.
شاهسون کندی علیا و سفلی . [ س َ وَ ن ِ ک ِ ع ُ وَ س ُ لا ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه . دارای 532 تن سکنه . آب آن از ...
علی ا. [ ع َ لَل ْ لاه ْ ] (ع ق مرکب ) برخدا. بر خدای . || در مقام استعاذه استعمال می کنند، یعنی پناه بر خدا. (ناظم الاطباء) : علی اﷲ از بد ...
الیا. [ اَل ْ ] (یونانی ،اِ) به یونانی خطمی صحرایی را گویند و بعربی شحم المرج خوانند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از آنندراج ).
الیا. [ اِ ] (اِخ ) الیاء. ایلیاء. نام قدس (بیت المقدس ) در زمان حکومت صلیبیان . در برخی از تواریخ عرب نیز این نام آمده است . (از قاموس الا...
الیا. [ اِ ] (اِخ ) رجوع به الیاس و الی ۞ و ایلیا و قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
آل(سرخ و سرخ نیمرنگ )[پهلوی ]+ی(پسوند نسبت )+ا (پسوند نسبت ) منسوب به سرخی، خورشید و بلندی.مجازا زیبارو، بلند مرتبه
الیا نامی ست که در تورات آمده و در معنی "پرستنده ی یهوه" آمده است و نام دختر و پسر بکار رفته... Ellyana نام الیانا بشکل مدرن در کشورهای فران...
الیاء. [ اِل ْ ] (ع مص )درنگ کردن و پس ماندن . یقال : الیأت الناقة؛ ای ابطأت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
الیاء. [ اَل ْ ] (ع ص ) مؤنث اَلیان ، بمعنی بزرگ سرین و دنبه آور و بزرگ دنبه . ج ، اَلایا. (از اقرب الموارد).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.