اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی حال

نویسه گردانی: ʽLY ḤAL
علی حال . [ ع َ لا ] (ع ق مرکب ) علی الحال . علی ای حال . بر هر حال . در هر حال . به هرحال . رجوع به «علی ای حال » شود :
نوگشته کهن شود علی حال
ور نیست مگر که کوه شروین .

ناصرخسرو.


ور در جهان نیند علی حال غایبند
ور غایبند بر تن ما چون که حاضرند.

ناصرخسرو.


زین جهان مندیش و او راگیرکو به ْ از جهان
سر به ْ از افسر علی حال ، ارچه نیکو افسر است .

عنصری .


گرگ بر اطراف این حظیره روان است
گرگ بود بر لب حظیره علی حال .

منوچهری .


دینار دهد، نام نکو باز ستاند
داند که علی حال زمانه گذران است

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
علی ای حال . [ ع َ لا اَی ْ ی ِ ل ِن ْ ] (ع ق مرکب ) به هر حال . به هرتقدیر. در هر صورت . (ناظم الاطباء).
علی کل حال . [ ع َ لا ک ُل ْ ل ِ لِن ْ ] (ع ق مرکب ) به هر حال . به هر جهت . در هر حال .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.