علیة
نویسه گردانی:
ʽLY
علیة. [ع ِ لی ی َ ] (ع ص ) شریف و رفیعالقدر و رئیس . (ناظم الاطباء). و رجوع به عِلْیة و عَلیّة و عُلّیّة شود.
واژه های همانند
۷۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
الیة. [ اَ لی ی َ ] (اِخ ) نصر گوید: این نام در شعر آمده است و من نمیدانم که نام جایی است یاهمان اَلیَة است و بسبب ضرورت ، لام مکسور و ...
الیة. [ اُل ْ ی َ ] (اِخ ) نام دیهی بزرگ از نواحی اِستِجَه واقع در اندلس . (از معجم البلدان ).
الیة. [ اُل ْ ی َ ] (اِخ ) نام دیهی بزرگ ازنواحی اشبیلیه واقع در اندلس . (از معجم البلدان ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آلیه . [ ی َ ] (اِخ ) شاید نام محلی که قصر آلیه منسوب بدانجاست . (مراصدالاطلاع ).
آلیه . [ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث آلی ّ: اجسام آلیه .
عز علیه . [ ع َزْزَ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) عزت بر او باد، و در شاهد ذیل بطور تمسخر به کار رفته است : منم از قاضیان مشارالیه وآن دگ...
بناء علیه . [ ب ِ ئَن ْ ع َ ل َ ] (ع ق مرکب ) بنابرآن . (آنندراج ). بناء علی ذلک . رجوع به این کلمه شود.