گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عم نویسه گردانی: ʽM عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به عُموم شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۰ ثانیه واژه معنی ام عیاش ام عیاش . [ اُم ْ م ِ ع َی ْ یا ] (اِخ ) خادم رسول اکرم و بقولی کنیز رقیه دختر آن حضرت بوده است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 26... ام عیال ام عیال . [ اُم ْ م ِ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) کسی که متصدی احوال قوم باشد و آن را سرپرستی و به امور لازم آن قیام نماید. || دیگ . (از المرصع) ... ام عیال ام عیال . [ اُم ْ م ِ ع ِ ] (اِخ ) نام دهی است مابین مکه و مدینه . (از المرصع). و رجوع به ام العیال شود. ام عیسی ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (ع اِ مرکب ) زرافه . (از المرصع). ام عیسی ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر ابراهیم بن اسحاق حربی . زنی عالم و فقیه و صاحب فتوی بوده و به سال 328 هَ .ق . در بغداد درگذشته است .... ام عیسی ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر جزار. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 264 شود. ام عیسی ام عیسی . [ اُم ْ م ِ سا ] (اِخ ) دختر هادی و زن مأمون خلیفه ٔ عباسی بود (از الوزراء و الکتاب ص 237) (عقدالفرید) (عیون الاخبار). ام غانم ام غانم . [ اُم ْ م ِ ن ِ ] (اِخ ) صاحبة الحصاة. زن اعرابی معاصر علی بن ابیطالب (ع ). رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 229 و اعلام الوری و تنقیح ا... ام غرام ام غرام . [ اُم ْ م ِ ؟ ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع). شاید مصحف ام عزم باشد. رجوع به ام عزم شود. ام عزیمة ام عزیمة. [ اُم ْ م ِ ع َ م َ ] (ع اِ مرکب ) اِست . (المرصع). و رجوع به ام عزم و ام عزمة شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ صفحه ۴۲ از ۷۴ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود