عمار
نویسه گردانی:
ʽMAR
عمار. [ ع ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ج ِ عامِر. رجوع به عامر شود. عمره گذاران . معتمرون . (از متن اللغة). زائرین . (ناظم الاطباء). قدیم در القاب حاجیان و آنان که زیارت خانه ٔ خدا دریافته بودند، ترکیبات ذیل را می افزودند: «أقل الحاج و العمار» یا «خیرالحاج و العمار» یا «قدوة الحاج و العمار». || عمارالبیت ؛ باشندگان خانه . (منتهی الارب ). اهالی خانه و کسانی که در خانه میباشند. (ناظم الاطباء). || اجنه ٔ ساکن خانه . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
امار. [ اِ ] (اِخ ) ۞ الیویه گلو، ملقب به گوستاو. رمان نویس فرانسوی . وی در پاریس بدنیا آمد (1818-1883 م .). او راست : رمانهای ماجراها ۞ که...
آمار. (اِ) (از پهلوی به معنی شمار) آماره . آوار. آواره . اَواره . اَوارِجه . حساب : آنگهی گنجور مشک آمار کردتا مر او را زآن نهان بیدار کرد. رو...
آمار. (اِ) احصائیّه . (فرهنگستان ).
امعر. [ اَ ع َ ] (ع ص ) مرد کم موی و موی افتاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ریزیده مو. (تاج المصادر بیهقی ). ریزنده موی . (مصادر ...
خشک آمار. [ خ ُ ] (اِمرکب ) به معنی خشک آمار است که مرض استسقاء باشد. (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). || تتبع و استقصا و تفحص و تجسس و ا...
متخصّصان بهداشت روانی برای بر چسب گذاری رفتارهای نا هنجار در یک نظام طبقه بندی به توافق رسیده اند. محصول این توافق تحت عنوان یک کتاب مرجع تخصصی، یعنی ...