عمر
نویسه گردانی:
ʽMR
عمر. [ ع َ ] (ع مص )دیر ماندن و زیستن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دیر زیستن . (دهار). عُمر. عَمَر. عَمارة. رجوع به عمر و عمارة شود. || دیر داشتن و باقی گذاردن . (از اقرب الموارد): عمره اﷲ؛ دیر دارد او راخدای . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هرگاه لام ابتدا بر «عمر» درآید مرفوع میگردد بنابر مبتدا بودن که خبر آن محذوف باشد، چنانکه گوئیم : لعمرُ اﷲ که تقدیر آن لعمر اﷲ یسمی ، یا لعمر اﷲ ما اُقسم به میباشد. و هرگاه بدون لام باشد مانند سایر مصادر منصوب میگردد، چنانکه گوئیم عمر اﷲ ما فعلت کذا، و عمرک اﷲ مافعلت ُ. و اما معنای لعمر اﷲ و عمر اﷲ «به هستی و بقای خداوند سوگند میخورم » میباشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آبادان گردیدن و مسکون شدن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || سکونت و منزل کردن . || بنا کردن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || پرستش و عبادت کردن . (از اقرب الموارد). عَمارة. رجوع به عمارة شود. || خدمت کردن . عَمارة. رجوع به عمارة شود. || نماز خواندن و روزه گرفتن . (از اقرب الموارد). عَمارة. رجوع به عمارة شود.
واژه های همانند
۵۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
المنصور محمد بن ابى عامر، حاجب قدرتمند هشام(المؤید) خلیفهى اموى اندلس (خلافت 366 - 399ق) بود. دوران او مقارن است با آغاز ضعف نظامى و آشفتگى و هرج و م...