عمر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽMR
    
							
    
								
        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن  عبدالعزیزبن  عمربن  مازة، مکنی  به  ابومحمد و ملقب  به  برهان الائمة و حسام الدین  و مشهور به  صدر شهید. از اکابر حنفیه ٔ خراسان  در قرن  ششم  هجری . رجوع  به  صدرشهید و مآخذ ذیل  شود: الاعلام  زرکلی  چ  2 ج  5 ص  210، الفوائد البهیة ص  149 و الجواهر المضیئة ج  1 ص  391.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  اُذَینَة. از مشایخ  شیعه  و ائمه ٔ روات  فقه  بود. (از الفهرست  ابن الندیم ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  اسحاق بن  احمد. رجوع  به  عمر غزنوی  (ابن  اسحاق بن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  اسحاق بن  یوسف . دوازدهمین  سلطان  موحدی  در مغرب . رجوع  به  عمر موحدی  (ابن  اسحاق بن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  اسحاق  واشی . رجوع  به  عمر واشی  (ابن  اسحاق ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  اسماعیل . ملقب  به  رشیدالدین . رجوع  به  عمر فارقی  (ابن  اسماعیل بن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ایوب  موصلی ، مکنی  به  ابواسحاق . محدث  بود. رجوع  به  ابوحفص  (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  بدر. ملقب  به  ضیاءالدین . رجوع  به  عمر موصلی  (ابن  بدربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  بزری . نام  وی  عمربن  محمدبن  احمد، مکنی  به  ابوالقاسم  و ملقب  به  جمال الاسلام  و مشهور به  ابن  بزری  میباشد. فقیه  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن  بکیر. از اصحاب  حسن بن  سهل . او اخباری  و راویه  ونسابه  است  و کتاب  معانی  القرآن  را فراء برای  او نوشت . او راست : یو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ثابت  ثمانینی ، مکنی  به  ابوالقاسم . از نحویان  قرن  پنجم هجری . درگذشت  او را بسال  442 هَ .ق . نوشته اند. رجوع به  ثما...