اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عمیر

نویسه گردانی: ʽMYR
عمیر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن وهب بن خلف جمحی . وی صحابی از شجاعان بود. ابتدا با کفار قریش در غزوه ٔ بدر به مخالفت با مسلمانان جنگید و یکی از پسرانش به اسیری مسلمانان درآمد و چون به مکه بازگشت صفوان بن امیه در حجر وی را اغوا کرد و وعده هایی به او داد تا محمد (ص ) را بقتل برساند.عمیر پذیرفت و به مدینه رفت و با شمشیر بر پیغمبر (ص ) که در مسجد بود وارد گشت . پیامبر (ص ) سبب آمدن اورا پرسید، جواب داد که آمده ام تا در مقابل فدیه ، فرزندم را رها سازم . پیغمبر (ص ) پرسید پس این سلاح چیست که با خود داری ؟ جواب داد که فراموش کردم آن را از خود دور سازم . آنگاه پیامبر به وی گفت : صفوان بن امیه در حجر چه وعده ترا داده است ؟ عمیر ابتدا منکر شد، ولی چون پیامبر (ص ) جمیع گفته های صفوان را بر او تکرار کرد، وی در شگفت شد و همانجا اسلام آورد و همراه مسلمانان در غزوه ٔ احد و غزوات پس از آن شرکت کرد و تا زمان خلافت خلیفه ٔ دوم در قید حیات بود. و در حدود سال 20 هَ .ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی از الاصابة ج 2 ص 36). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 342 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
امیر حج . [ اَ رِ ح َج ج ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سردار پیشوای حاجیان . (آنندراج ). ملک الحاج . رئیس کاروان حج . رجوع به امیرحاج و امیرالحج ...
آل امیر. [ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام تیره ای از طایفه ٔ بکش از قبایل ممسنی .
امیر عرب . [ اَ رِ ع َ رَ ] (اِخ )کنایه از رسول اکرم (ص ) است . (از یادداشت مؤلف ).
امیر علی .[ اَ ع َ ] (اِخ ) از مشایخ . او راست : اسرارالنقطة و شرحی بر فصوص الحکمه ، بسال 786 هَ .ق ./ 1384 م . درگذشته . (از لغات تاریخیه و جغرا...
امیر منج . [ اَ رِ م ُ ] ۞ (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاه زنبوران . یعسوب . (زمخشری ).
امیر نجف . [ اَ رِ ن َ ج َ ] (اِخ ) علی بن ابیطالب (ع ). (ازحبیب السیر چ خیام ج 1 ص 538). رجوع به علی ... شود.
امیر نحل . [ اَ رِ ن َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شاه مگس . || (اِخ ) لقب علی بن ابی طالب (ع ). رجوع به امیرالنحل شود.
امیر حرس . [ اَ رِ ح َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس نگهبانان . در دوره ٔ غزنویان چنانکه از تاریخ بیهقی برمی آید شخصی بوده که نگهبانان ...
امیر داد. [ اَ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کسی که اجرای اوامر شاه در روز مظالم و یا تصدی امور مظالم بعهده ٔ او بود. (فرهنگ فارسی معین ). رئ...
امیر رضی . [ اَ رِ رَ ] (اِخ ) لقب نوح بن منصور، پادشاه سامانی بود. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 364). و رجوع به نوح ... شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۴ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.