عمیر
نویسه گردانی:
ʽMYR
عمیر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن یحیی سیستانی . از بزرگان و فضلای سیستان بود و نام او در تاریخ سیستان آمده است . رجوع به تاریخ سیستان ص 20 شود.
واژه های همانند
۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
کاتب بن امیر. [ ت ِ ب ِ ن ِ اَ ] (اِخ ) امیرکاتب بن امیر عمربن امیر غازی قوام الدین ابوحنیفةالاتقانی . وی در بغداد و دمشق درس گفت و سپس به ...
خَلَف بن اَحمَد (خلف بن ابو جعفر بن لیث) ملقب به امیر خلف بانو، آخرین امیر صفاری بود که از حدود سال ۳۵۲ تا ۳۹۳ قمری[۱] که غزنویان بر آنها چیره گشتند ب...
امیر صاحب دلق . [ اَ رِ ح ِ دَ ] (اِخ ) علی بن ابیطالب (ع ). (از ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء). از القاب علی (ع ) در میان اهل ...
سید میر محمد امیر عالم خان (۱۹۴۴ - ۱۸۸۰)، آخرین امیر بخارا پیش از چیرگی کامل حکومت اتحاد جماهیر شوروی بر منطقه ماوراءالنهر بود. با وجودی که از سال ۱۸۷...
اَمیرُ الْمُسْلِمین، عنوان فرمانروایان سلسلة مرابطون در شمال افریقا و اندلس. دربارة زمان و چگونگى برگزیده شدن این عنوان از سوی آنان اختل...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
امیر آب حیوان . [ اَ رِ ب ِ ح َ / ح ِ ] (اِخ ) خواجه خضر علیه السلام . (آنندراج ) (مؤید الفضلاء) : ضمیر من امیر آب حیوان زبان من شبان واد ایمن...
امیر آخرالزمان . [ اَ رِ خ ِ رُزْ زَ ] (اِخ ) کنایه از حضرت قائم است . (از انجمن آرا).
امیر مازندرانی . [ اَ رِ زَ دَ ] (اِخ ) شیخ العجم . شاعر عارف و دارای دوبیتیهایی بزبان طبری است . از اشعار او در ریاض العارفین آمده است . (از ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.