اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنان گرداندن

نویسه گردانی: ʽNAN GRDʼNDN
عنان گرداندن . [ ع ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) روی برتافتن . بازگشتن . بجانب دیگر روی آوردن :
این گفت و عنان از او بگرداند
یک اسبه شد و دواسبه میراند.

نظامی .


نفس را عقل تربیت میکرد
کز طبیعت عنان بگردانی .

سعدی .


گر تو از من عنان بگردانی
من بشمشیر رو نگردانم .

سعدی .


چرا بسرکشی از من عنان بگردانی
مکن که بیخودم اندر جهان بگردانی .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.