اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنبلة

نویسه گردانی: ʽNBL
عنبلة. [ عُم ْب ُ ل َ ] (ع اِ) گند و تلاق . (منتهی الارب ). بظر و تلاق . (ناظم الاطباء). عنبل . رجوع به عنبل شود. || زن درازتلاق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عنبل . رجوع به عنبل شود. || چوبی که بدان در جواز گندم کوبند. (منتهی الارب ). چوبی که بدان در هاون چیزی کوبند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنبل . رجوع به عنبل شود. || آنچه بگذارد ختنه ناکرده از آن . (منتهی الارب ). عنبل . رجوع به عنبل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
انبله . [ اَم ْ ب َ ل َ / ل ِ ] (اِ) تمر هندی را گویند و بهندی انبلی ۞ خوانند. (برهان قاطع). تمر هندی . (مؤید الفضلاء) (انجمن آرا) (ناظم الاط...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.