اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنبی

نویسه گردانی: ʽNBY
عنبی . [ ع ِ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب به عنب . رجوع به عنب شود. || منسوب به عنب که میوه و انگور فروش را می رساند. (از انساب سمعانی ).
- بواسیر عنبی ؛ بواسیری است گرد بر سان انگور. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- پرده ٔ عنبی ؛ پرده ٔ عنبیه :
جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
که در نقاب زجاجی و پرده ٔ عنبی است .

حافظ.


رجوع به عنبیة شود. || عنبی ، مرواریدی است که عرض او اندکی از عرض مروارید غلطان بیشتر بود. (جواهرنامه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
انبی . [ اَم ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلوانای شهرستان ارومیه با 500 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون است . (از فرهنگ جغ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.