اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنز

نویسه گردانی: ʽNZ
عنز. [ ع َ ] (اِخ ) ابن وائل بن قاسط. پدر حیّی است . و عنزی به وی منسوب است . (ازمنتهی الارب ). رجوع به الاعلام زرکلی ج 5 ص 270 شود.
- مسجد بنی عنز ؛ در کوفه منسوب است به عنزبن وائل بن قاسطبن هِنب بن افصی بن دُعمی بن جدیلةبن أسدبن نزار. (از معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
آنْز (اوستایی) بستن، محکم کردن، منقبض نمودن.
انز. [ اَ ] (اِ) عدس . (آنندراج ). عدس و انژه و مرجمک . (ناظم الاطباء). و رجوع به انژه شود.
انز. [ اَ ن َ ] (ص ، اِ) هر چیز بد و زشت و هولناک و مهیب . (ناظم الاطباء). و رجوع به انر شود.
انز. [ ] (اِخ ) ابوسعید مجیرالدین ، ابق یا ارتق از اتابکان دمشق بود. رجوع به ابوسعید... شود.
می انز. [ اَ ] (اِ) بارانک ، و آن درختی است از تیره ٔ گل سرخیان ، با گلهای سفید و قرمز و صورتی . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به بارانک شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.