عنس
نویسه گردانی:
ʽNS
عنس . [ ع َ ] (اِخ ) قبیله ای است از یمن که اسود عنسی کذاب ، از آنان باشد. (از اقرب الموارد). لقب زیدبن مالک بن اُدَد که پدر قبیله ای است از یمن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
- مخلاف عنس ؛ روستایی است به یمن ، منسوب به عنس . (از منتهی الارب ). مخلافی است در یمن ، منسوب به عنس بن مالک بن اُدَدبن زیدبن یشجب بن یعرب بن قحطان رهط اسود عنسی که در زمان پیامبر (ص ) ادعای پیغمبری کرد.(از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
انس . [ اُ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ انوس . (منتهی الارب ). و رجوع به انوس شود.
انس . [ اَ ن َ ] (ع مص ) ۞ خو گرفتن و آرام یافتن بچیزی ونرمیدن از آن . (از اقرب الموارد). آرام یافتن بچیزی و بی پژمان شدن . (از ناظم الاط...
انس . [ اِ ] (ع اِ)مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشر غیر جن و فرشته . (از اقرب الموارد). واحد آن اِنسی ّ و اَنَسی است . (از منتهی الار...
انس .[ اُ ] (ع مص ) آرام یافتن به چیزی و بی پژمان شدن . (منتهی الارب ). خو گرفتن و آرام گرفتن بچیزی و الفت گرفتن . (غیاث اللغات ). خوگر ش...
آنس . [ ن َ ] (ع ن تف ) خوگیرنده تر. مأنوس تر.
آنس . [ ن ِ ] (ع ص ) خوگرفته . خوگیرنده . مأنوس . انس گیرنده .
آنْس (اوستایی) رسیدن، آمدن
آنْسَ (اوستایی) 1ـ بخش، سهم، بهره 2ـ چیز خوب 3ـ حزب، گروه، دسته 4ـ داخل ـ وارد شدن
انس . [ اُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ واحد وزن معادل 28/35 گرم . (از لاروس ).