اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عنی

نویسه گردانی: ʽNY
عنی . [ ع ُ نی ی ] (ع مص ) عارض شدن کار بر کسی و او را بخود مشغول داشتن . (از اقرب الموارد). عنایة [ ع َ ی َ / ع ِ ی َ ]. رجوع به عنایة شود. || مهم گشتن حاجتی برای شخص و سختی و مشقت دیدن وی بجهت آن . (از اقرب الموارد). عِنایة. عَنی ̍. رجوع به عنایة و عنی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عنی . [ ع َن ْی ْ ] (ع مص ) حادث شدن و فرودآمدن کار بر کسی . (از اقرب الموارد). || گواریدن غذا. (از منتهی الارب ). هضم شدن غذا. || ظاهر ک...
عنی . [ ع َ نا ] (ع مص ) اسیر گردیدن و درآویخته شدن در بند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هضم شدن و گواریدن غذ...
عنی . [ ع َ ] (ع ص ) رنج دیده . (ناظم الاطباء). سختی کشیده بجهت حاجتی . (از اقرب الموارد). عَن .
عانی . (ع ص ) عان . اسیر. بندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دستگیر کرده . (مهذب الاسماء). یقال رجل عان و قوم عناة و نسوة عَوان ...
عانی . (ص نسبی ) حمار عانی ّ و حمرٌ عانیة، منسوب به ده عانة. (ناظم الاطباء). رجوع به عانة شود.
اِنی یکی از نام های اصیل ایرانی به زبان کردی باستان می باشد. مردم محله در کرد معتقد هستند که اِنی به معنی بزرگ، بزرگ زاده و عظیم می باشد.
آنی . (اِخ ) نام شهر و دژی استوار به ارمینیه ، میان خلاط و گنجه .
آنی . (ع ص ) آن . آب بغایت گرم . (مهذب الاسماء). || مرد بغایت بردبار.
آنی . [ نی ی ] (ع پسوند) َانی . در بعض کلمات عرب بجای یاء نسبت آید، چون صنعانی ، منسوب بصنعاء.
آنی . (ص نسبی ، ق ) فی الفور. فوری . آناً.
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.