اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عوج

نویسه گردانی: ʽWJ
عوج . (اِخ ) ابن عوق . ۞ نام مردی است که در منزل آدم (ع ) متولد شد و تا زمان موسی (ع ) زیست . (ازمنتهی الارب ). نام مردی طویل القامت که در زمان آدم علیه السلام به وجود آمد و تا زمان موسی علیه السلام بزیست و عمرش سه هزاروپانصد سال شد. طوفان نوح علیه السلام تا کمر او بود. موسی عصای خود بر کعب او زد، بیفتاد و بمرد. (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ) :
چو بشنید شه حکم یأجوج را
که پیل افکند هر یکی عوج را.

نظامی .


نان و آش و شیر آن هر هفت بز
خورد آن بوقحط عوج ابن غز.

مولوی .


جوی بازدارد بلای درشت
عصایی شنیدی که عوجی بکشت ؟

سعدی .


- مثل عوج بن عنق ؛ با قامتی نهایت بلند. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
اوج . [ اَ ] (اِ) علو. (اقرب الموارد). طرف بالای هر چیز. (آنندراج ) (انجمن آرا). معرب اوک است که به معنی بلندی است . (کشاف اصطلاحات الفنو...
اووج . [ ] (اِخ ) اووجه ، خووج . مطابق کتیبه های داریوش آنرا خووج نیز می نامیدند و آن عبارت است از ساتراپی سوزیانا در شمال خلیج فارس است ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اوج سرو. [ اَ س َ ] (اِ مرکب ) نام نغمه ایست از موسیقی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
گردنه ٔ آوج . [ گ َ دَ ن َ ی ِ وَ ] (اِخ ) گردنه ای است که مابین همدان و قزوین واقع است .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.