اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عود

نویسه گردانی: ʽWD
عود. [ ع َ ] (ع اِمص ) بازگشتن . (غیاث اللغات ). مراجعت . برگشت . (ناظم الاطباء). بازگشت : ناصرالدین پیش از عود رسول به سرای خلد تحویل کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 216). به وقت عود سلطان حال او اعلام دادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 361).
تو مرده زنده کنی گر به عهد بازآیی
که عود یار گرامی به عود جان ماند.

سعدی .


|| دوباره بازگشت . (ناظم الاطباء).
- عود دادن ؛ برگردانیدن . مسترد داشتن . عودت دادن . رجوع به عود شود.
- عود کردن ؛ بار دیگر پدید آمدن ، مانند عود کردن مرض و جز آن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
اسی اود. [ اِ ] (ترکی ، اِ) بترکی اسم فلفل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). در ترکی امروز اُسیوت تلفظ کنند.
پی سی اوود. [ او، وَ دَ ] (اِخ ) نام محلی که بنا بر سنگ نبشته ٔ بیستون و آنچنان که داریوش بزرگ گوید گئوماتای مغ از آنجا برخاسته است . (ایران ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
نیما
۱۳۹۹/۰۶/۲۳
0
1

عود:برگشت،رجعت.اسم مصدر بازگشت علائم پرشکی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.