اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عود سوخته

نویسه گردانی: ʽWD SWḴTH
عود سوخته . [ دِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عودی که سوخته باشد، و ظاهراً آن را برای سپید کردن دندان بکار میبردند :
مشرق به عود سوخته دندان سپید کرد
چون بوی عطر عید برآمد ز مجمرش .

خاقانی .


خوش خوش به روی ساقیان دیدند خندان صبح را
گویی به عود سوخته شستند دندان صبح را.

خاقانی .


وز پی دندان سپیدی همرهان از تَف ّ آه
دل چو عود سوخته دندان کنان آورده ام .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.