اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عوذ

نویسه گردانی: ʽWḎ
عوذ. [ ع ُوْ وَ ] (ع اِ) گیاه در بن خار رسته ، یا در زمین درشت و دشوار که شتر بدان نرسد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نبات و گیاه که در ریشه ٔ خار باشد و یادر پایه و ریشه ٔ تپه و درخت و یا سنگ باشد که آن رابپوشاند، و یا در مکانی سخت و درشت باشد که مال و شتر بدان دسترسی نداشته باشد. (از اقرب الموارد). || گوشت که بر استخوان چفسیده باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). گوشت بر استخوان چسبیده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند: أطیب اللحم عوذة (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)؛ یعنی لذیذترین گوشت ، نوع «عوذ» آن است . || مرغی است که پیوسته در کوه و جز آن پناه گرفته ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آنچه بدان پناهنده شوند، از درخت و جز آن . (از اقرب الموارد). || ج ِ عائذ. (المنجد). رجوع به عائذ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ )دهی از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد با60 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، لبنیات و...
عوض آباد. [ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان تل بزان بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز با 150 تن سکنه . آب آن از رود کارون بوسیله ٔ تلمبه ٔ آب . محص...
عوض خلجی . [ ع ِ وَ ض ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) ملقب به حسام الدین و مشهور به غیاث الدین غوری .از ملوک خلج بنگاله . رجوع به حسام الدین (عوض ...) و...
عوض کردن . [ ع ِ وَ ک َ دَ ] ۞ (مص مرکب ) چیزی را بجای چیز دیگر دادن و مبادله کردن . کوهریدن . گهولیدن . تبدیل نمودن . (ناظم الاطباء). عوض ...
عوض کننده . [ ع ِ وَ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] ۞ (نف مرکب ) آنکه کسی یا چیزی را تعویض کند.(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عوض و عوض کردن شود.- ...
جرجس عوض . [ ج ِ ج ِ ؟ ] (اِخ ) فیلوثاؤس . او راست : 1- الباکورة المنیرة فی لعبة الشطرنج الشهیرة. که در قاهره بطبع رسیده است . 2- تاریخ الایفو...
واژه عوض منافع
کلاته عوض . [ ک َ ت ِ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزدوران بخش سرخس شهرستان مشهد. محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ای...
تنوین عوض . [ ت َن ْ، ن ِ ع ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنوینی را گویند که بجای حرف اصلی یا زائد محذوف و یا بجای مضاف الیه محذوف مفرد ی...
علیشاه عوض . [ ع َ ع ِ / ع َ وَ ] (اِخ ) ده مرکزی بخش شهریار، تابع شهرستان تهران . واقع در 30هزارگزی باختر تهران . ناحیه ای است جلگه و دارای ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.