عوس
نویسه گردانی:
ʽWS
عوس . [ ع َ ] (ع مص ) کوشیدن و ورزیدن و رنج کشیدن جهت عیال . || قوت دادن عیال را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شب برگشتن گرد چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). بشب گردیدن گرد چیزی . (از ناظم الاطباء). طواف کردن در شب . عَوَسان . (از اقرب الموارد). رجوع به عوسان شود. || گردیدن گرگ در پی خوردنی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || جستجو کردن گرگ چیزی را که آن را شبانه بخورد. (از اقرب الموارد). || نگاهبانی و نیکو سیاست کردن مال . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). نیکو پرورش کردن و نیکو سیاست و نگاهبانی نمودن شتران خود را. (از ناظم الاطباء). عیاس . (اقرب الموارد). رجوع به عیاس شود. || اصلاح کردن و نیکو کردن معیشت و زندگانی . (از اقرب الموارد). || وصف کردن چیزی را. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
سبه اوس . [ س ِ ب ِ ] (اِخ ) از سالنامه نگاران (قرن هفتم میلادی ) و اسقف مامی گونی های ارمنستان است . قطعه ای راجع به تاریخ ارمنستان «امپراط...
اوس اوس . [اَ اَ ] (اِ صوت ) کلمه ای که بدان گاو و گوسفند را برانند و زجر کنند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ربیعبن اوس . [رَ ع ِ ن ِ اَ ] (اِخ ) اعوربن شیبان بن عمروبن جابربن عقیل بن مالک بن سمح بن فزارة فزاری ... مرزبانی او را شاعر مخضرم خوانده و...