اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عهدی

نویسه گردانی: ʽHDY
عهدی . [ ع َ ] (ص نسبی ) منسوب به عهد. رجوع به عهد شود. || کافری که با مسلمانان پیمان دارد. برخلاف حربی . (یادداشت مرحوم دهخدا). معاهد. مسالم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
احدی عشرة. [ اِ داع َ ش َ رَ ] (ع عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) یازده .
احدی الاحد. [ اِ دَل ْ اَ ح َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) کلمه ٔ مدح است . یقال : فلان ٌ احدی الاحد؛ یعنی بیهمتاست .
احدی الحسنیین . [ اِ دَل ْ ح ُ ن َ ی َی ْ ] (ع اِ مرکب ) یکی از دو نیکوئی . یکی از دو نیکی : که از احدی الحسنیین خالی نباشد. (گلستان ). مالک بن ...
احدی الراحتین . [ اِ دَرْ راح َ ت َ ] (ع اِ مرکب ) یکی از دو راحت و مراد یأس است مأخوذ از مثل : الیأس احدی الرّاحتین : چون از این دولت شد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.